به نقل از تابناک:
رضا
امیرخانی، نویسنده کشورمان بعد از حضور در مناطق زلزله زده آذربایجان شرقی
در یادداشتی انتقادی،به برخی روایتهای تکاندهنده از زبان مردم
مصیبتدیده این مناطق نیز پرداخته است. رسم الخط نویسنده حفظ شده است.
1- چند
زلزله بزرگِ کشورم را از نزدیک دیدهام. به جز این زلزله آخری، معمولا در
ساعاتِ طلایی امداد و نجات، به محلِ زلزله رفتهام. به جرات باید بگویم در
ادوارِ مختلفِ سیاسی، هیچگاه همدلیِ حقیقی و کارِ واقعی را از گروههای
تندروِ سیاسی در هیچ زلزله و سانحهای ندیدهام. متحصنانِ پیمانی،
عدالتطلبانِ ادواری و آزادیخواهانِ فصلی، هیچکدام در امدادِ هیچ سانحه و
زلزلهای نقشِ جدی نداشتهاند؛ پس زلزله، یک مساله سیاسی نیست.
میتوان
به صورتِ جدی ابداعِ احتمال کرد که محتوای رفتارهای سیاسی در وقوعِ زلزله و
به خشم آوردنِ طبیعت نقش داشته باشد، اما پس از وقوعِ زلزله سیاستکاران
کمترین نقش را دارند، ولو در حدِ پیامِ تسلیت! زلزله، یک پدیده سیاسی
نیست.
2-
به همان قاعده که از دخالتِ نیروهای نظامی در مسائلِ اقتصادی یا سیاسی یا
فرهنگی مکدر میشوم، به همان قاعده نیز معتقدم که مدیریتِ یک زلزله، بایستی
در اختیار نیروی نظامی باشد. زلزله، پدیدهای سیاسی نیست، اما قطعا خودش و
تبعاتش جزوِ مسائلِ بحرانی است. نیروی نظامی قابلیت توسعه
برخالی(فرکتالی) دارد و میتواند به سرعت خودش را در مقیاسهای متفاوت
بازتولید کند. بدوِ ورود به یک منطقه زلزلهزده، بسته به فاصله با یک ستادِ
امدادیِ مثلا هلالِ احمر، نحوه کمکرسانی متفاوت است. به زبانِ دقیقتر،
کمکرسانی با عکسِ مجذورِ فاصله از ستاد، نسبت مستقیم دارد. یعنی اگر فاصله
شما از ستادِ امدادی دوبرابر شود، امکاناتِ تخصیصی به شما، یک چهارم خواهد
شد! نیروی نظامی میتواند با بازتولیدِ خود، و با استفاده از ردههای
انسانی، به سرعت تعداد این ستادها را با وظایفِ مشخص، به صورتِ تصاعدی
افزایش دهد. (30 ساعت پس از زلزله بم در حالی که اطرافِ ستادِ مرکزی هلال
احمر، هر خانوار چند چادر داشت، هنوز گروههای امدادی به قسمتهایی از
منطقه براوات سرکشی نکرده بودند.)
در این مورد میتوانید به تجاربِ
بزرگِ بشری مثلِ زلزله 7.9 ریشتری و آتشسوزیِ سهمگینِ سانفرانسیسکو در
1906 و نقشِ مدیریتِ یک ژنرالِ ارتشی رجوع کنید، یا به یکی از بهترین
مدیریتهای زلزله در زلزله رودبار و منجیل 1369 برگردید که یک سردارِ جوان
از سوی رئیسجمهور وقت مدیریت بحران را به عهده گرفت و عملا نیروهای
داوطلبِ بسیجیِ فضای نزدیک به پایانِ جنگ، به خوبی زلزلهای بزرگ را مدیریت
کردند (به خلافِ مدیریتِ بحران در زلزله بم). یا حتا بروید سراغِ نامِ
روستای ارتشآباد، در بوئینزهرا که یادآورِ کارِ امدادیِ ارتش است در سالِ
1341.
در زلزله آذربایجان بایستی ارج نهاد حضورِ سریعِ نیروی نظامی را؛ خاصه تیپِ تکآور لشکرِ 21 حمزه را.
مشکلِ
اصلیِ زلزله، در فاصله ده روز پس از زلزله است که مدیریتِ بحران، از حالتِ
یکپارچه خارج میشود و هیچکس عهدهدارِ مسوولیتِ اصلی نمیشود.